۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

توحش علی و عدالتش، و همچنین شخصیت محمد!




توحش علی و عدالتش، و همچنین شخصیت محمد!

عقبه پسر علقمه، از صادق جعفر بن محمد نقل میکند: عرب بیابانگردی نزد پیامبر آمد و ادعا کرد که از بابت شتر، هفتاد درهم از او طلب دارد. پیامبر به او گفت: آیا آن را از من نگرفتی؟ گفت: نه! گفت: من آن را به تو دادم. عرب گفت: من راضی هستم که شخصی میان ما و شما حکم کند. پیامر با او به نزد یکی از قریشیان آمد. قریشی به عرب گفت: به پیامبر خدا چه ادعای داری؟ گفت: هفتاد درهم پول یک شتر که به او فروخته ام. گفت: ای پیامبر خدا تو چه میگوئی؟ گفت: آن را پرداخت کرده ام. قریشی گفت: ای رسول خدا! شما بر طلب اشتن او اقرار نمودید، بنابر این باید دو نفر را به عنوان شاهد بیاورید، تا اثبات شود که پرداخته اید، یا اینکه هفتاد درهم به او بدهید. پیامبر خشمناک برخاست و در حالی که عبایش را میکشید، گفت: به خدا قسم، نزد کسی خواهم رفت که با حکم خداوند میان ما حکم نماید. و همراه مرد عرب نزد علی آمد و علی از عرب پرسید چه ادعایی درباره رسول خدا داری؟ گفت: از بابت فروختن شتری، هفتاد درهم طلب دارم. گفت: ای پیامبر خدا، شما چه میگوئید؟ گفت پولش را پرداخته ام. گفت: ای عرب! رسول خدا میگوید آن را پرداخت کرده است، آیا راست میگوید؟ گفت: نه، به من پرداخت نکرده است. علی، در دم شمشیر کشید و گردن او را زد پیامبر گفت: عرب را چرا کشتی؟ گفت: به خاطر اینکه شما را تکذیب نمود. و هرکس که شما را تکذیب کند، خون او خلال است و قتلش واجب. پیامبر گفت: یا علی! سوگند به خدائی که مرا به حق مبعوث نموده تو از حکم خدا خطا ننمودی، ولی دیگر چنین نکن!


منبع اول: من لا یحضر الفقیه ج 1 حديث 3425
منبع دوم: امالی شیح صدوق برگ 164 (مجلس بیست و دوم حدیث دوم)
منبع سوم: حر عاملی، 1401 ه ق ج 18 ، ص 200
منبع چهارم: محمد تقی شوشتری، 1403 ه ق ، ص 209

برای اینکه دوستان مسلمان بیشتر با اعتبار این حدیث آشنا شوند و کمتر خیال پردازی کنند
لینک سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه را نیز تقدیم،
و حجت را بر شما تمام می کنم:
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/78278
برای پیدا کردن حدیث استناد شده، در صفحه ی باز شده کافیست واژه "درهم" را جستجو کنید تا حدیث برای شما پدیدار گردد!

۳ نظر:

  1. * (دعاوى كه بدون بيّنه پذيرفته مى‏شود)*
    3425- مردى اعرابى (بيابانى) نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و ادّعا كرد كه هفتاد درهم قيمت ناقه‏اى (ماده شتر) كه به ايشان فروخته طلبكار است.
    رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من همه قيمت را بتو پرداختم، مرد گفت: ميان من و خود كسى را داور قرار ده تا حكم كند، مردى از قريش مى‏گذشت پس رسول خدا (ص) او را گفت: تو ميان ما حكم كن، آن مرد رو به اعرابى كرده گفت: بر
    ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 133
    رسول خدا چه ادّعا مى‏كنى؟ مرد گفت: هفتاد درهم قيمت ناقه‏اى كه به او فروخته‏ام، مرد رو به رسول خدا (ص) كرده گفت: يا رسول اللَّه شما چه مى‏گوئيد؟
    حضرت فرمود: من تمام مبلغ را به وى پرداخته‏ام، از اعرابى پرسيد، گفت: نپرداخته است، مرد به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله گفت: آيا شما شاهدى داريد كه قيمت را پرداخته‏ايد؟ فرمود: نه، آن مرد به اعرابى گفت: آيا حاضرى قسم ياد كنى كه حقّ خود را نستانده‏اى؟ گفت: آرى، در اينجا رسول خدا (ص) فرمود: سوگند كه با اين مرد، داورى به نزد ديگرى برم تا به حكم خداوند عزّ و جلّ ميان ما داورى نمايد، پس بنزد علىّ بن ابى طالب آمد در حالى كه اعرابى همراه وى بود، على عليه السّلام پرسيد: اى فرستاده خدا شما را چه شده كه به اينجا آمده‏ايد؟ فرمود: اى ابا الحسن ميان من و اين اعرابى داور شو، على عليه السّلام از آن مرد پرسيد: ادّعاى تو چيست؟ مرد گفت:
    هفتاد درهم قيمت ماده شترى كه باو فروخته‏ام، على از رسول خدا (ص) سؤال كرد چه مى‏فرمائيد؟ آن حضرت پاسخ داد من تمام قيمت ناقه را به او يك جا پرداخته‏ام، على عليه السّلام گفت: اى مرد رسول خدا راست مى‏گويد؟ گفت: نه، چيزى از قيمت بمن نپرداخته است، در اين هنگام على عليه السّلام دست برد و شمشير خود را بيرون كشيد
    ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 134
    و گردن آن مرد را بيافكند، رسول خدا (ص) پرسيد: يا على چرا چنين كردى؟ عرض كرد يا رسول اللَّه ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و وحى خداوند تصديق كرده‏ايم چگونه در پرداخت هفتاد درهم قيمت شتر اين مرد بيابانى تصديق نكنيم، و من از اين جهت او را كشتم كه پرسيدم آيا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏گويد؟ او پاسخ داد نه، چيزى بمن نداده است، پس رسول خدا (ص) فرمود: حكم بدرستى كردى اى على امّا ديگر در اين موارد تكرارش منما، سپس رو بمرد قرشى كرده كه بهمراه ايشان بود و فرمود: اين حكم خداوند بود نه آنكه تو كردى.
    شرح: «اين خبر بدون سند ذكر شده و از معصوم روايت نشده است و خود نيز داراى مطالبى است كه از روش و سيره معصومين دور مى‏نمايد، و انسان نمى‏تواند باور كند كه رسول كريم و رحمة للعالمين براى هفتاد درهم كار را بدينجا كشيده باشد و نيز نمى‏توان باور كرد كه على عليه السّلام با حضور پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كه ولى امر است دست به اجراى حكمى بزند بدون اينكه از جانب ولى امر مأمور باشد، و چون خبر از معصومين نقل نشده لذا اشكالى ندارد چون در هر حال حجيّت ندارد و صرفا در حدّ يك قصّه و حكايت است».

    پاسخحذف
  2. این قصه دروغه حدیث 3425 کتاب من لایحضره الفقیه در مورد همچین داستان دروغی نیست. از خدا بترسید به پیامبر و امام علی نسبت دروغ ندید اون دنیا باید جواب بدین

    پاسخحذف
  3. خوب پیامبری ک در فتح مکه با دشمنان درجه اولش اون برخورد رو کرد چطور امکان داره بخاطر یه شتر کار رو ب اینجا برسونه

    پاسخحذف